کد مطلب:142020 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:222

نیرنگ بازی و خودکامگی تا آستانه مرگ
معاویه همچون بسیاری از قدرت طلبان و خودكامگان تاریخ، آمیزه ای از زر و زور و تزویر را فراهم آورده بود، او تا آخرین لحظات زندگانی خویش از عوامفریبی و نیرنگ بازی فارغ نگردید به گونه ای كه در بستر بیماری آن هنگام كه مرض جانكاهی در پیكرش رخنه كرده بود و او را می فرسود و هر روز رنجورتر و نحیف تر از روز پیش می نمود، به حمام رفت و بدن لاغر و ضعیف خود را به دقت ورانداز كرد، آنگاه آه سردی از دل بركشید و به شدت گریست و این شعر را زمزمه كرد:

روزگار به سوی نابودی من پیش می رود

برخی از نیروهای من را گرفته و برخی را واگذارده

قد و قامت من را به نالش واداشته

و پس از مدتی پایداری زمین گیرم كرده

و چون مرگش نزدیك و بیماریش سخت و گاه جدائیش از این جهان فرارسید از بهبودی ناامید گردید و ابیاتی چند سرود كه كنایه از بی اعتباری دنیا و ندامت از گذشته خود بود. [1] .

آورده اند كه معاویه هنگام بیماری سخنانی اینچنین ایراد كرد:

من چون زراعتی هستم كه زمام درو كردنش فرارسیده است؛ فرمانروایی من بر شما


آنقدر به درازا كشید كه من و شما از هم دلتنگ شدیم و جدایی از یكدیگر را آرزو می كنیم. ولی بی تردید در فرمانروایی، من از آیندگان بهترم آنچنان كه پیشینیان از من بهتر بودند. گفته اند هر كس دیدار خدا را دوست دارد،خدا هم دیدار او را دوست دارد، بار خدایا من دیدار تو را دوست دارم، از تو می خواهم كه تو هم دیدار مرا دوست بداری و بر من مبارك گردانی.» [2] .

گر چه گمان می رود كه این سخنان و مانند آن از سوی ستایشگران مزدور سلسله اموی خلق شده باشد، اما از ریاكاری و نیرنگ بازی معاویه نیز چندان بعید به نظر نمی رسد.

به هر حال حتی هنگامی كه آثار مرگ در پیكر معاویه آشكار شد و دانست كه به زودی عمرش به پایان می رسد، به فرزندش یزید چنین سفارش نمود:

ای فرزندم من تو را از رنج بار بستن و كوچ كردن آسوده خاطر گردانیدم. جریان امور را روبراه و آماده، و دشمنان را برایت رام نمودم، گردنكشان را زیر فرمانت آوردم. كاری برای تو كرده ام كه هیچكس تاكنون برای كسی انجام نداده! پس اهل حجاز را در نظر داشته باش كه تو ریشه در آنها داری، هر كس از آنها نزد تو آمد، او را گرامی دار و هر كس از ایشان كه از نظر تو غایت ماند احوال وی بپرس، مردم عراق را نیز فراموش مكن، اگر از تو خواستند كه هر روز حاكمی از ایشان عزل كنی كوتاهی نكن، زیرا عزل یك حاكم آسانتر است از برابر شدن با صد هزار شمشیر آهیخته. اهل شام را نیز در نظر داشته باش كه از خاصان و پشتیبان تو هستند؛ اگر از دشمنی در هراس افتادی از آنان یاری بجوی، و چون به پیروزی رسیدی ایشان را به وطن بازگردان، زیرا اگر در شهرهای دیگر بمانند اخلاق و رفتار آنان برمی گردد. اما از مخالفت و


دشمنی با حكومت تو نمی ترسم مگر از چهار كس: حسین بن علی، عبدالله بن عمرو، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن بن ابی بكر.

اما ابن عمر مردی است كه عبادت او را سرگرم و از كار افكنده، و اگر تنها بماند با تو بیعت خواهد كرد. [3] .

اما حسین بن علی، اهل عراق دست از او بازندارند تا وی را به قیام وادارند، ولی اگر خروج كرد و بر او پیروز شدی، از وی درگذر كه از خویشان نزدیك است و حق بزرگی بر گردن دیگران دارد، و از نزدیكان پیغمبر است!

امام پسر ابی بكر، آلت دست یاران خویش است و جز به زن بارگی و بیهوده كاری اهمیتی نمی دهد.

و اما آنكه چون شیر در كمین است و چون روباه تو را به بازی می گیرد و مترصد فرصت مناسب است تا به تو بپردازد، ابن زبیر است، كه چون به تو پرداخت، اگر بر او پیروزی یافتی، بند از بندش جدا كن، تا بتوانی خون قوم خویش را از شر او نگهداری. [4] .

این وصیت نامه آشكار می سازد كه معاویه پادشاهی خود كامه و اقتدارگو اما بسیار مكر و سیاستمدار بوده است، زیرا كه با دقت و هوشیاری و ارایه تحلیلی جامعه شناسانه از اوضاع شهرهای مهم سرزمین اسلامی، راهكارهای مناسب برای حفظ سلطنت اموی را، به فرزندش یزید می آموزد. همچنین وی با ارایه تحلیلی روانشناسانه از روحیات و ویژگی های نخبگان جامعه، راه كنترل آنان را می نمایاند.



[1] مروج الذهب، ج 3، ص 49 و 50.

[2] وقعه صفين، نصر بن مزاحم، ص 321.

[3] در امالي صدوق آمده: اما عبدالله بن عمر با تو است، همراهش باش و او را وانگذار!.

[4] اخبار الطوال، ص 226، طبري، ج 5، ص 322 و 323، تجارب الامم، ج 2، ص 39. شيخ صدوق نير در كتاب امالي، مجلس سي ام با اندك تفاوتي همين سخنان را نقل كرده است.